جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق فرماندهي / حقيقت دنيا و خدمت به مردم
    داستان عبرت انگيز برمکيان


    عادت دنیا اینست که بر کسی وفا نمی کند، دوستان و دلبستگان خود را هر چند بپرورداند، ولی سرانجام بدانها جفا می کند. چه بسیار شاهان را که از عرش قدرت به حضیض ذلت نیفکنده است و دولت و مکنت آنان را به خواری و ذلّت و مسکنت بدل نکرده! در این میان، داستان برمکیان بسیار عبرت انگیز است.

    ... شب هنگام جعفر برمکی را کشتند، اموال او را غارت کردند و سران دولتش را به بند افکندند. دولت نیرومندی، که نیمی از جهانِ آن روزگار را به زیر فرمان داشت، یک شَبه به فرمان «پیر دنیا» به زانو نشست، و او را، که گردش ایّام به کامش می گشت، به کام مرگ فرو برد. «یحیی» پدر جعفر و وزیر هارون الرّشید، نیز به زندان افتاد.

    یک روز بی طعام در زندان بسر برد. روز دیگر نیز طعامش ندادند، سخت پریشان و درمانده شد، و به زندانبان توسّل یافت تا در برابر اندک پولی که به همراه داشت برای وی خوراکی تدارک کند. با منت بسیار برایش مقداری گوشت خام آورد. «یحیی» با سرافکندگی و خواری هیزم و ظرف برای پختن غذا طلب کرد و با هزار منت و بیچارگی بدست آورد.

    پختن آغاز کرد و با زحمت بسیار سر و گردن افراز دیروزش را به خاک مطبخ می سود تا به آتش بدمد. هر بار که آتش مطبخ فرو می نشست و «یحیی» روی به خاک می نهاد، آتش درونش زبانه می کشید و دلش به حسرت آن ایّام می سوخت. اما هیزم به دم سرد او دل نمی سوخت. سرانجام دل کباب شد و گوشت به قیمت سیه روئی بپخت. اما، گوئی دنیا به آن بسنده نکرده بود و این را هم به او نپسندیده. چه آنگاه که ظرف را به لبهای تشنه نزدیک کرد. دستانش از ولع لرزید، ظرف غذا به میان آتش و خاکستر درغلتید و زحمت او به باد داد. با افسوس بسیار به آتش و دود خیره شد و ایّام از دست رفته اش را از خاطر گذرانید.

    ناگاه این داستان را به خاطر آورد: روزی را که بر زورق نشسته و بر محمل امواج آرام، سینه ي نیلگون دجله را می شکافت و با ماهیان زیبای دریا، که از نوای پرافسون پرندگانِ خوش صداگوئی برقص آمده بودند، به بازی سرگرم بود و آن چنان مست شادی و سرور شده بود، و مشت به موج دریا می کوفت که ناگاه نگین عقیقش جدا شد و به اعماق دجله فرو رفت. او که عقیقش را بسیار دوست می داشت افسوس فراوان خورد و دل آزرده گشت. امّا این دل آزردگی را گردش ایّام که به کامش می گشت او نپسندید و عقیق را به دست غلامی که در دل ماهیش یافته بود، به او باز گردانید و خاطرش شاد کرد.

    آن روزگار را به حال اکنونش قیاس کرد، آه سردی کشید و گفت:

    «پروردگارا! توانی که عقیق خُرد را که طعمه ي ماهیان دریای بیکران شده بود به من رسانی! و نه عجب که توانی غذای میان دستانم را به دهانم نرسانی!»

    «وَ تِلْکَ الأیّام نداوِلها بینَ النّاس وَ لِیعلَمَ اللهُ الّذینَ امَنوا»[1]

    که این روزگار را به اختلاف -و فراز و نشیبهای بسیار- میان خلایق می گردانیم. تا مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود.

     

     

     

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. سوره ي آل عمران، آیه 140

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365